امشب که خواهرم اومد خونمون یه بحثی شده بود توی محل کارشون که وقتی راجب به اون برام گفت فقط داشتم با تعجب نگاهش میکردم که چرا باید همچین اتفاقی بیفته یه دختری به نام مهسا توی محل کارشون کار میکرد که مادرش اومد اونجا وبا مسئول اونجا صحبت بکنه قبل از صحبت مهسا با مسئول که به نام آقای حسینی بود حرف زد که با مادرش صحبت کنه که مادرش حمایتش کنه زمانی که مادر بااقای حسینی صحبت کرد آقای حسینی اومد به مادر دنده بده که دخترش رو حمایت کنه اقای حسینی به مادرش گفت بنظرتون دخترتون اینجا موفق مادر گفت یعنی چی آقای حسینی همون موقع گفت تلاشی از دخترتون نمیبینم وهمون لحظه مادر جبهه گرفت و گفت شکایت میکنم ازتون وجالب اینجاست که تواین محل کار تلاش بستگی به خود فرد داره و موفقیت هرشخصی دست خودش .باید ببینیم کیا تو مسیرموفقیتمون همراهمون هستن وکیا بهمون پشت میکنند حتی عزیزامون